بی شما خیلی درد ............
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 1796
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 10
........... درباره خودم ...........
بی شما خیلی درد ............
عشقی

........... لوگوی خودم ...........
بی شما خیلی درد ............
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

........... طراح قالب...........


  • بی تو

  • نویسنده : عشقی:: 86/4/3:: 10:59 صبح
    می دونم فراموشم کرده ،نمی دونم فراموشش کنم یا نه؟
    شعله ی عشقش را تو دلم خاموشش کنم یا نه؟
    چقدر یواش و بی صدا به خوابم پا گذاشت، می ترسید از خواب بپرم
    فکر کردم اگه می دونست چقدر دوستش دارم
    و چقدر خوشحالم می کنه اینطور آروم نمی اومد
    ولی اون پیشم نیومد و فقط از خوابم گذر کرد
    دنبالش کردم و دیدم که به خواب پسری رفت و او را در آغوش کشید
    ناخودآگاه چشمانم بسته شد ، خارج شدم
    و چشم بسته در رویاها گم شدم
    کمکم کنید ، یه نفر دستم را بگیرد
    راه بیداری را پیدا نمی کنم یکی بیدارم کند
    کابوس ولم نمی کند من خودم را گم کرده ام
    لطفا به من بگویید که اون فقط یه کابوس بود و بس

    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ